دلتنگیهای عاشقانه

متن دلتنگیهایم ....

دلتنگیهای عاشقانه

متن دلتنگیهایم ....

بیستون

بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود

زده ام زیر غزل؛ حال و هوایم ابریست
هیچ کس مانع این بغض نباید بشود

بی گلایل به در خانه تان آمده ام
نکند در نظر اهل محل بد بشود؟

تف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد
ناگهان آمد تا اسم تو ابجد بشود

ناگهان آمد و زد، آمد و کشت ،آمد و برد
- او فقط آمده بود از دل ما رد بشود-

تیشه برداشته ام ریشه خود را بزنم
شاید افسانه ی من نیز زبانزد بشود

باز هم تیغ و رگ و... مرگ برم داشته است
خون من ضامن دیدار تو شاید بشود...

ادامه مطلب ...

شب دل

هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد

باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد




ادامه مطلب ...

مردن عاشقانه دل

گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری


قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم



ادامه مطلب ...

احساس


مهربانم ، زیباترین احساساتم را با قلم عشق


نثارت


خواهم کرد




عطر آغوشت را دوست دارم


چرا که بوی بهترین یاسهای زندگی را برای من



تداعی می کند




صدای قلبت را دوست دارم


چرا که زیباتربن اهنگ زندگی را می نوازد




دست پر از مهرت را دوست دارم



چرا که بذرهای محبت را بر زمین وجودم


می پاشد




چشمانت را دوست دارم

ادامه مطلب ...

کاش می دانستی ...

کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم خنده هایم حرف است 
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی 
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی 
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید 
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.