-
بیستون
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 21:18
بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود چشم تو قسمت من بوده و باید بشود زده ام زیر غزل؛ حال و هوایم ابریست هیچ کس مانع این بغض نباید بشود بی گلایل به در خانه تان آمده ام نکند در نظر اهل محل بد بشود؟ تف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد ناگهان آمد تا اسم تو ابجد بشود ناگهان آمد و زد، آمد و کشت ،آمد و برد - او فقط آمده بود از دل...
-
شب دل
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 21:14
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد باشد که چو روز آید بر وی گذرت افتد
-
مردن عاشقانه دل
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 21:11
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم
-
احساس
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 19:17
مهربانم ، زیباترین احساساتم را با قلم عشق نثارت خواهم کرد عطر آغوشت را دوست دارم چرا که بوی بهترین یاسهای زندگی را برای من تداعی می کند صدای قلبت را دوست دارم چرا که زیباتربن اهنگ زندگی را می نوازد دست پر از مهرت را دوست دارم چرا که بذرهای محبت را بر زمین وجودم می پاشد چشمانت را دوست دارم چرا که زیباترین مروارید های...
-
کاش می دانستی ...
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 18:42
کاش می دانستی من سکوتم حرف است حرف هایم حرف است خنده هایم خنده هایم حرف است کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم کاش می دانستی کاش می فهمیدی کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند من کمی زودتر از خیلی دیر مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد تو نترس...